حکومت و احکام جنایی اسیدپاشان، ایدئولوژی جنایی




| نويسنده: عباس منصوران
درست زمانی که زنان زمین، به جای قبله اسارتبار کعبه اینان، به سوی سنگر خوبان، به سوی کوبانی روی می گشایند، اسیدیان، به فرمان سیدان بسیج می شوند.
ایدئولوژی اسلامی اکنون حاکم و جاری در جامعه، نیز همانند هر ایدئولوژی دیگر، برآمده از زیربنای مادی و مناسبات اقتصادی غالب در جامعه است. انشعاب ها و گرایش های این ایدئولوژی ویرانگر که به صورت تفسیرها و برداشت های گوناگون، از اسلام سلفی سنی طالبانی، القاعده ای و داعشی و شیعه گری خمینی گرفته تا بوک الحرامی، صهیونیستی، مجاهدینی، شریعتی، مطهری، و همانند این ها بازتاب می یابند، همخو بودگی و همخوان گردانی ایدئولوژی دینی با زیربنای مادی، یعنی روابط ومناسبات برده داری، عشیرتی، فئودالیستی تا سرمایه داری با فرماسیون های گوناگون اش را نمایندگی می کنند. درنده خویی و فسادزایی سرمایه داری، که در هزاره سوم، برای ماندگاری خود به درنده ترین و هولناکترین سلاح روی زمین، یعنی ایدئولوژی مذهبی به ویژه نوع بدخیم اسلامی آن روی آورده است، زمینه ی مادی بروز اسلام جاری، به سان منجی مناسبات غیرانسانی سرمایه داری است.
ایدئولوژی دینی، به ویژه روایت اسلامی آن، اعتقادی دروغین «متاانسانی» و«متافیزیکی» مردم فریبی است که به مغزها تزریق می شود. این ایدئولوژی تنها باور دینی است که دست یابی به قدرت دینی و حکومت جهانی (یونیورسالیسم) اعتقاد دارد و برای دستیابی به آن از هیچ جنایتی فروگذار نیست. از این روی، باید همانند آیه های قرآنی، روان گردانی مُهلکی را برای مؤمنین و مؤمنات، معجون سازد. همانگونه که مصرف «فرا اندازه»ی آمفتامین ها، مصرف کننده را تا قتل و جنایت و تجاوز فرمان می دهد، مصرف کننده مواد مخدر مذهبی، از الله زاده ذهن بادیه نشینی داعشی خویش فرمان قُتلو می گیرند. تنها یک سوره توبه نیست که به مؤمن فرمان داده می شود:
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ قَاتِلُواْ الَّذِینَ یَلُونَکُم مِّنَ الْکُفَّارِ وَلِیَجِدُواْ فِیکُمْ غِلْظَهً وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ مَعَ الْمُتَّقِینَ.
«ای کسانیکه ایمان آورده اید، کافرانی که نزد شمایند را بکشید! تا در شما درشتی و شدت را بیابند. و بدانید که خداوند با پرهیزکاران است»!( سوره توبه آیه ۱۲۳)
حکم های واجب الاجرای الله عشیره قریش در آن صحرای خشن و بی آب و دانه و بذر، با خشونت و سوزانی گردبادهای خار و ماسه بیابان و سراب، در فتوای کتبی پیامبر و امام و پیشوایان، و خلیفه گان الله بر سر روی انسان، شلاق می شوند و دشنه و نیزه وار بر وی فرود می آیند.
إِنَّمَا جَزَاء الَّذِینَ یُحَارِبُونَ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَیَسْعَوْنَ فِی الأَرْضِ فَسَادًا أَن یُقَتَّلُواْ أَوْ یُصَلَّبُواْ أَوْ تُقَطَّعَ أَیْدِیهِمْ وَأَرْجُلُهُم مِّنْ خِلافٍ أَوْ یُنفَوْاْ مِنَ الأَرْضِ ذَلِکَ لَهُمْ خِزْیٌ فِی الدُّنْیَا وَلَهُمْ فِی الآخِرَهِ عَذَابٌ عَظِیمٌ.
«سزاى کسانى که با [دوستداران] خدا و پیامبر او مىجنگند و در زمین به فساد مىکوشند جز این نیست که کشته شوند یا بر دار آویخته گردند یا دست و پایشان در خلاف جهت یکدیگر بریده شود یا از آن سرزمین تبعید گردند این رسوایى آنان در دنیاست و در آخرت عذابى بزرگ خواهند داشت.» (سوره مائده آیه ۳۳)
بنا به اعتقاد مسلمان که الله خویش را با صفت های مکرالماکرین، قهار، قتال ووو می ستایند تا با «مقاتله و محاربه»، امر آمران دنیایی دین را به پیش برند، هر جنایتی روادار می شود و مقدس.
وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لاَ تَکُونَ فِتْنَهٌ وَیَکُونَ الدِّینُ کُلُّهُ لِلّه فَإِنِ انتَهَوْاْ فَإِنَّ اللّهَ بِمَا یَعْمَلُونَ بَصِیرٌ .
«با آنان نبرد کنید تا دیگر فتنه ای نباشد و دین همه، دین خدا گردد. پس اگر باز ایستادند، خدا کردارشان را می بیند.»( سوره انفال آیه ۳۹)
اگر سینما رکس آبادان در تابستان ۵۷ با تماشاچیان گوزن ها به آتش کشیده می شود و صدها انسان خاکستر می گردند، اگر ازهمان فردای بهمن ۵۷ ، صفدری نماینده شیعیان امام از سویی و مفتی زاده و اوباشانش در سنندج خون می ریزند و ملاحسنی در نقده و قلاتان جنایت می آفریند و لشگریان اسلام در ترکمن صحرا و انزلی به کشتاری هولناک دست می یازند، اسلامیان حاکم، ایدئولوژی قدرت سیاسی خویش را برای حفظ مناسبات طبقاتی با آیات قتاله ی قرآنی، آماده و زهرآگین در منشور دارند. این دستور و سیاست، یک شبه و تصادفی از مغز خمینیِ خفاش آشیانه بیرون نجهیده بود، این مالکیت و سرمایه بود که در «گوادولپ» برای نجات از گزند، به منجی، نیازش افتاده بود، جهاد می خواست و پاسخی ایدئولوژیک می یافت و یافت.
«‌ طبقه ای که ابزار تولید مادی را در اختیار دارد، درهمان حال بر ابزارهای تولید ذهنی تسلط دارد، بنابراین ، اگر به طور کلی سخن بگوییم، اندیشه های کسانی که فاقد ابزار تولید ذهنی هستند، پیرو طبقه‌ای است که صاحب آن ‌می‌باشند.»(مارکس، انگلس، مانیفست حزب کمونیست)
در ایران اسلامی، در بهمن ۵۷، نخستین گروه اجتماعی و قربانی این یورش محمدی، زنان بودند که به فتوای خمینی باید مهار و سرکوب می شدند. به یاد آوریم که نخستین ترور پیامبراسلام، عصماء دختر مروان، سراینده شعرهای آگاهی بخش بود که در خواب زمانی که کودک شیرخواره اش روی سینه داشت، به دستور حضرت و با دشنه ای مقدس بر سینه و پهلو در خون غلتید. این خود یک سوره بود از کتابت قتل. براساس ایدئولوژی اسلامی، زنان باید به اسارت مناسبات حاکم که دین به منجی گری اش شتافته بود در می آمدند، تا گروگان مالکیت و کالای تصاحب شده و مملوک شرعی صاحب خود باشند. خشاب حکومتیان از تیر زهرآگین الهی پر بود و به اندازه این زنان نیز آیه سرکوب البقره و النساء فراوان صادر شده بود. در آستین خمینی و هفتاد من کتاب های امام باقر مجلسی و شیخ فضل الله نوری ها، برآمده از خود کلام الله مجید، فتوای بی حرمتی به کرامت انسان، همانند اسید سولفوریک اشباع شده، ذوب آور. و این آیات ترور، به دست تروریسم حکومتی، روادید تمامی جنایت های تا کنونی حکومت سرمایه در ایران را باید از نیرویی «ماورایی» همانند الله قرآن، صادرمی شد تا همانند «منطق» علی که در سده ۷ میلادی بر ذوالفقارش بود، خمینی و هم قطاران نیز علی وار، در سده ۲۱، بر تیربار و ژ ث و مسلسل هایشان بر سردر دخمه ها ی شکنجه و میدان ها تیر و دار، منطق اسلام و حکومت اشان باشد. و خمینی که تمامی فتاوی کشتار و جنایت های خویش را به روایت صادق و صدوق، آیه به آیه از قرآن محمدی، که با همدستی و همداستانی عثمان وعلی ابی طالب، کتابت شده بود و مابقی روایت ها سوزانیده شد، برگرفته بود:
فَإِذا لَقِیتُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقَابِ حَتَّى إِذَا أَثْخَنتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثَاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَإِمَّا فِدَاء حَتَّى تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزَارَهَا ذَلِکَ وَلَوْ یَشَاء اللَّهُ لَانتَصَرَ مِنْهُمْ وَلَکِن لِّیَبْلُوَ بَعْضَکُم بِبَعْضٍ وَالَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَلَن یُضِلَّ أَعْمَالَهُمْ.
«چون با کافران روبرو شدید، گردنشان را بزنید. و چون آنها را سخت فرو فکندید، اسیرشان کنید و سخت ببندید. آنگاه یا به منت آزاد کنید یا به فدیه. تا آنگاه که جنگ به پایان آید. و این است حکم خدا. و اگر خدا میخواست از آنان انتقام میگرفت، ولی خواست تا شمارا به یکدیگر بیازماید. و آنان که در راه خدا کشته شده اند اعمالشان را باطل نمی کند.”( سوره محمد آیه ۴)
جلادانی همانند خلخالی و اسداللله لاجوردی، حسین شریعت مداری و بشارتی و سبزوار رضایی (مهدی فرمانده سابق سپاه منصوب خمینی) و پیروان کنونی وفادار خمینی، مجریان این روایت ها شدند.
به این ماموریت «مقدس» الهی، نزد سنی های داعش و ابوبکرالبغدادی فرمان داده می شود. و نزد شیعیان خمینی و خامنه ای و هزاران هزار امامان جمعه و حوزه و حسینیه.به این «امر به معروف و نهی از منکر»، اوباشان و مداحان اوباش و باج گیران و دلالان و دلاله گان صیغه و هروئین و ارز و کالا، اسلام ناب محمدی داعشیسم ایران، قمه کشان می شوند.
با برآمد خمینیسم، نظم و نسق سرمایه داری گندیده ی ایرانی، جنایتکارانی را در مساجد، حوزه ها و دامان خویش پرورانید تا زمینه بخشُ برآمد طالبان باشد و القاعده و داعش و بوکوحرام و حزب الله را به تباهی جهان و آدمیان و بوم و بر زندگی فرمان دهد. اسلام ایرانی شیعی ناب محمدی است که از سرمایه داری پیرامونی و گندیده جاری در ایران، به سود سرمایه جهانی، ماموریت می یابد و رانت می گیردـ تا اسلام نوع اردوغانی در ترکیه نو عثمانی، و حماس و جهاد اسلامی و دیگر شاخه ها ونحله های مناسب سرزمین های مادری اشان، مجال برآمدن یابند.
بریدن سر اسرا و دگراندیشان، سر مددکاران، بریدن سر ایزدیان و تهی دستان شهر و روستاهای سوریه و عراق و کردستان به دست داعشیان اسلام، به بردگی گرفتن دختران و زنان و دختران در این دیار و در نیجریه به دست بوکوحرام و در کردستان به دست حکومت اسلامی، و در اسید سوزانیدن چهره و سینه زنان در ایران شیعی با الگوی خمینیسم ترویج و تجربه شد و بمب ها و کشتارهای جاری در آسیا و آفریقا به ویژه، از آیه های الهی فتوا می گیرند:
مَلْعُونِینَ أَیْنَمَا ثُقِفُوا أُخِذُوا وَقُتِّلُوا تَقْتِیلًا.
«اینان لعنت شدگانند. هرجا یافته شوند باید دستگیر گردندو به سختی کشته شوند.»( سوره احزاب آیه ۶۱)
این آیه ها و سورههاست که اسید پاشیدن به صورت ها را نه تنها مجازمی شمارد، بل که فرمان می دهد. آیت الله ها و وزارت اطلاعات حکومتی، از سوره فرمان می یابند تا مالکیت مقدس خویش و حکومت الهی خویش را پاسداری کنند. از دیدگاه اسلام، و حکومتش در ایران و یا حکومت اسلامی البغدادی، آنانی که «در زمین به فساد مىکوشند » که محمد به نام الله سوره صادر می کند و امروزه به وسیله اسلامیان جاری می گردد، زنانی هستند که کمی مویشان نمایان است و به فرمان مطلق حاکمیت تن نمی سپارند.
با نافرمانی، همانگونه که «حوا» از آسایش و آرامش فردوس رانده و به زمین تبعید شد، و تمامی زنان در هستی، به آن جرم فرمان ناپذیری از خدا و تشویق آدم به خوردن میوه ی دانش، از آغاز پیدایش و تا به ابد، باید کیفری خونبار و دردآور یابند. زنان در ایران نیز از همین روی، به ویژه در دومین کلان شهر ایران، باید عقوبت یابند. پایه های تقدس قرآنی و ستون دین و مناسبات حاکم، که چون بیدی از بادی به هم ریزد، باید با ترس و رعب، بیمه شوند. ایدئولوژی روبنایی و پایه مادی زیربنایی، به هم وابسته، چون همزادان توام یکدیگر و با جمجمه ی و مغزی به هم چسپیده و مشترک.
از آنجا که با نافرمانی دینی، نافرمانی به حکومت، نیرو می گیرد، وزارت اصلاعات با فتوای آیت الله و فرمان خامنه ای بسیج می شود. به ویژه آنکه کوبانی، دلاور دختران خوبان، الگوی آزادگی و اعتبار زنان ، سلاح برگرفته در سنگر، سینه مجاهدین اسلام ناب محمدی را که برای تجاوز و بردگی گرفتن شان، با پرچم سیاه لا اله الا الله ِ اسلام صدرگونه، به تازش درآمده اند را نشانه گرفته اند.
درست زمانی که زنان زمین، به جای قبله اسارتبار کعبه اینان، به سوی سنگر خوبان، به سوی کوبانی روی می گشایند، اسیدیان، بسیج می شوند.
همانگونه که با قتل های سیاسی زنجیره ای ۳۵ ساله در جامعه، از اصفهان نیز با آشنا نامش برای جهان، باید که پیام حکومت اسلامی ایران به حکومت اسلامی داعش مخابره شود. که ما، برداران و خوهران دینی اتان، گیریم با روایتی دیگر، انتقام گیران شما از جبهه های کردستان، در جبهه ایران هستیم.
شمار قربانیان، آنچنان ضد ونقیض، و منتاقض تر، پریشان گویی های حکومتیان جنایت کار. اما خطبه نماز جمعه امام اصفهان، که به فرمان ستاد نماز جمعه برای همه ی امامان دیکته و مخابره می شود، حکم حکومتی بود.
آیت‌الله سید یوسف طباطبایی‌نژاد، امام جمعه اصفهان و او که نماینده ولی فقیه در استان و نیز نماینده مجلس خبرگان رهبری است، پیش‌تر از زنجیره ی اسید پاشی، نفیر شوم کشیده است:
«مساله حجاب دیگر از حد تذکر گذشته است و برای مقابله با بدحجابی باید چوب‌ تر را بالا برد و از نیروی قهریه استفاده کرد».
در پی این اعلام و فتوا و اعزام جلادان وزارت اطلاعات که به زودی با دستگیری چند نفر«خودسر» اعلام می شوند، فرماندهان سرکوب در اصفهان گفتند:
همه ی اسید پاشی های اصفهان، به دست ” یک نفر” انجام شده است. نماینده ی کاشان تبه کارانه گفت «اسید پاش ها از عواملِ صهیونیست هستند.» برای فرمانده ی نیروی انتظامی «انگیزه ی اسیدپاش ها، مشخص نیست». گویی که تمامی انگیزه ها و زوایا را کنکاش کرده بودند! احمدی مقدم، فرمانده نیروی انتظامی در هراس از خیزش خشمگینانه سراسری، می گوید «چهار مظنون را دستگیر کرده اند». سخنگوی قوه ی قضاییه «دستگیری ها» را انکار می کند. دادستان کل اسلام می گوید «حزب الهی ها قانون مدار و ولایت مدار هستند و اسیدپاشی نمی کنند». قاضی القضات قاتل حرفه ای، آیت الله آملی لاریجانی می گوید «تا کنون کسی به اتهام اسیدپاشی دستگیر نشده است.». همان کسی و یا کسانی را که دستگیر نکرده اند و گاهی یک تن وگاهی چهار نفر و گاهی منکر دستگیری وی شده اند، از زبان جانشین فرمانده ی نیروی انتظامی اصفهان اعلام می شود که: «اسید پاش، بیمار روانی است که دچار اختلالات شخصیتی شده است.» دادستان کل حکومت اسلامی می گوید «اسید پاش ها، حزب الهی نیستند.» و همان امام جمعه ی اسلام در اصفهان می گوید «من نگفتم امر به معروف و نهی از منکر ، فراتر از تذکر لسانی باشد.»
گماشتگان قضائی، سیاسی، امنیتی، ولی فقیه، مجلس اسلامی، امامان جمعه و نیز دولت سرهنگ حجت الاسلام حسن روحانی، با تمامی نیرو، رابطه و انگیزه ی اسیدپاشی‌ها با فرمان امر به معروف و نهی از منکر را منکر شده‌اند. تبه کاران حاکم، «عوامل اسیدپاشی‌ها را به خارج از مرزهای ایران»، ربط داده و با دستگیری تنی چند از خبرنگاران در تهران و اصفهان و مردمان جنوب، «آشوب‌گران فضای مجازی» را در اسیدپاشی‌های حکومتی دست اندر کار دانسته ، تا دستگاه شکنجه، همانند همیشه با ترفندهای پلید، به اعترافشان بکشاند و چند زندانی سیاسی را به دار آیزد. تمامی فرماندهان سرکوب، اما هرگونه اعتراضی و همایشی را ممنوع ساختند و به دستگیری های گسترده پرداختند، زیرا که خود را در سیبل شعارها و اعتراض های سراسری علیه اسیدپاشان می دیدند.
در تهران در خیابان میرداماد، دختر جوانی را پس از جنایت های اسید پاشان حکومتی، و زنجیره ای اصفهان، چشم و چهره می سوزانند. رعب باید که همه گیر شود. اسلام جنایی، و حکومت جنایی، لازم و ملزوم یکدیگرند و هردو لازمه مناسبات طبقاتی حاکم، سرنگونی انقلابی حکومت، پیش شرط الغای مناسبات غیرانسانی حاکم است.
عباس منصوران
۲۶ اکتبر۲۰۱۴
a.mansouran@gmail.com

نظرات