نامه مهندس طبرزدی به دانشجویان آزادی خواه


زندان رجائی شهر_ 12اردیبهشت 94
متن پيش رو بدون ارزش گذارى و در بيان تجربه هاى يك دانشجوى ديروز است كه اين تجربيات را براى بيان چند توصيه براى دانشجويان امروز قرار داده است.
از ديروزى كه پا به دانشگاه گذاشته ام ٣٨ سال مى گذرد، مهر ماه ٥٦ بود كه از آبادان به تهران آمدم،به محض ورود، به دليل شرايط اجتماعى حاكم بر آن دوره و روحيه اى كه من داشتم وارد مبارزات دانشجويى شدم، از پشت نيمكتهاى مدرسه آمده بودم و هيچ گونه تجربه و آگاهى نداشتم، مثل بقيه صرفا داراى احساس نارضايتى و نوعى آزاديخواهى مبهم بودم، به همين دليل به همراه دانشجويان در مبارزات آزاديخواهى خام حضور يافتم. از آن روز تا ٢٢ بهمن ٥٧ كمتر از يكسال و نيم گذشت و هنوز به سن بيست سالگى نرسيده بودم كه پشت سر خود تجربه شركت در يك انقلاب را داشتم، به همين دليل گرفتار احساس كاذب و انقلابى گرى زود هنگام شده بودم.
من در انقلاب زندگى مى كردم و اينك مثل ميليونها جوان ايرانى آماده بودم تا بدليل نبود آلترناتيو مثبت، و حضور بديل و كاريزماى خمينى و هژمونى تفكر ايدئولوژي اسلامى حاكم، جذب خمينيسم شوم و شدم، و آنگاه كه بخود آمدم، خود فراموش شده ام را در تفكر ناكجا آباد گرايى يافتم. پانزده سال از آن دوره گذشته بود، اين تجربه شركت در يك انقلاب، تجربه شركت در يك جنگ تا مرز مرگ و تجربه زيستن با ايدئولوژى اسلامى را با خود داشتم، ولى هيچگاه خاستگاه و ويژه گى اصلى ام يعنى فعاليت دانشجويى در فضاى دانشگاه را رها نكردم و بى سبب نبود كه همواره عضو فعال انجمن دانشجويى اسلامى بودم و در سن ٢٣ سالگى عضو شوراى مركزى دفتر تحكيم وحدت بودم. در اينجا بنا ندارم در باره كارهايى كه انجام داداه ام و يا دوره هايى كه در آن زندگى كرده ام و در آفريدنش سهم داشتم ارش گذارى مثبت يا منفى كرده و يا خود را نقادى كنم، فقط مى خواهم تاكيد كنم، اين دوره اى از زندگى اجتماعى ام كه از ديدگاه امروزى ام بعنوان " سكولار دموكرات" نه تنها منفى، حتى محكوم مى دانم، را بعنوان يك تجربه مورداستفاده قرار دهم. اگر دانشجوى امروزى بخواهد تجربه آن دوره از زندگى اجتماعى ام بعنوان دانشجوى ديروز را مد نظر قرار بدهد، احتمالا تاييد خواهد كرد در فقدان نهادهاى دموكراتيك در نهادينه سازى دستاوردهاى انقلاب و در نتيجه مصادره شدن آن توسط خمينيسم حاكم نتيجه اى بجز فريب دانشجوى ديروزى را در بر نمى داشت، اما به هر حال شركت در انقلاب و جنگ و زيست اجتماعى پر تلاطم دهه شصت بعنوان يك تجربه متراكم، ارزش مطالعه و توجه را دارد. اشتباه من بعنوان يك دانشجوى ديروزى قابل چشم پوشى نيست، اما جسارت و از خود گذشتگى هم نسلهايم قابل دفاع است، بعنوان كسى كه همواره به فضاى دانشگاه وفعاليتهاى دانشجويى وابستگى داشتم و اگر چه در سال ٥٧ بدانشگاه راهم ندادند، اما آن زمان كه قرار بود به مسير خرد ورزى،سياسى، عقلانيت اجتماعى و آزاديخواهى برگردم، راه جنبش دانشجويى را برگزيدم. از همانجا ، تجربه زندگى اجتماعى جديد اما آگاهانه را با انتشار نشريه پيام دانشجو، نداى دانشجو، هويت خويش و گزارش روز، مشاركت در پايه گذارى جبهه متحد دانشجويى، جبهه دموكراتيك ايران، و كميته دانشجويى دفاع از زندانيان سياسى و راه اندازى متينگهاى دانشجويى دهه هفتاد را كسب نمودم. از ٢٦ خرداد ١٣٧٨ يعنى بيست روز پيش از جنبش دانشجويى ١٨ تير ماه ٨٧ در زندان اوين تقويم شدم و با گذشت ١٦ سال هنوز زندانى هستم، هزينه اين مبارزات جنبش دانشجوي ٧٨ و ٨٨ را پرداخته و مى پردازم، و همه اين ها در زندگى دانشجوى ديروزى است كه در جاى خود قابل نقد و بررسى است اما بمثابه سرمايه اجتماعى تلقى مى شود.
دوستان دانشجو؛
من زندگى پر ماجرا و بشدت فعالى داشتم، ساليان طولانى زندان،انفرادى، شكنجه، صدها سخنرانى و مصاحبه هاى روشنگرانه، صدها بيانيه و گزارش، دهها تاييديه و چند ترجمه (كه امكان انتشار آنها نبوده است،) و روزى از زندگى ام بدون تلاش نبوده است. مسئله ترس، عافيت طلبى و براى خود زيستن را پشت سر گذاشته و از سال ٥٦ هيچگاه زندگى فردى نكرده ام، درس مقاومت را بخوبى آموختم، به همين دليل توصيه مى كنم در كنار تحصيل و تحقيق به كار تشكيلاتى اهميت بدهيد. ميدانم در شرايط كنونى توسط نهادهاى امنيتى و سركوبگر در محاصره هستيد و بسيارى از نهادهاى دانشجويى و دانشگاهى موجود اعم از اقتدار گرا و غيره عملا براى به انفعال كشاندن جنبش دانشجويى راه نهادهاى سركوبگر را هموار مى كنند، زيرا از جنبش دانشجويى دموكراتيك و غير مذهبى مى ترسند. اما شرايط كنونى شرايط اعتلاى مبارزات و جنبشهاى دموكراسى خواهانه است، بايد خواسته هاى پايه اى محور برنامه هاى جبهه متحد دانشجويى قرار گيرد و به تشكلات اقشار و طبقات بپا خواسته نظير معلمان، كارگران، پرستاران، زنان، برابرى طلبان قوم، اجتمأعى، اقليتهاى مذهبى و غيره كمكهاى فكرى، تشكيلاتى و اجتماعى نمود، دانشجوى ديروز بپا خاست، پيشرو بود و همراه باشجاعت و از خود گذشتگى، البته اشتباهات بزرگى نيز داشت. دانشجوى امروزى نيز بپاخاست و هزينه هزى سنگينى داد، اما بدليل رسالتى كه در مقابل استبداد و براى آزادى مردم و كشور برعهده دارد نبايد نا اميد شود، بايد با برنامه تشكيلاتى و مدنى معين وارد كار و زار و مبارزات دموكراسى خواهانه كنونى شود و بار ديگر در اين جنبش رهايى بخش قرار بگيرد، اين آرزوى دانشجوى ديروزى و دوست و زندانى دانشجوى امروزى است، . "تقويت جنبشهاى اجتماعى" را بجاى دنباله روى از اين شخصيت يا جناح دولتى، يا آًن ديگرى، الگوى مبارزاتى خود قرار دهيم.
حشمت طبرزدى زندان گوهر دشت كرج ( رجايى شهر)
١٢ ارديبهشت ١٣٩٤ خورشيدى

نظرات