رد شدن به محتوای اصلی

حاشیه‌های تحقیر زنان در تلویزیون ایران



زهرا باقری شاد

نویسندگان سریال‌های تلویزیونی که از صدا و سیمای جمهوری اسلامی‌ پخش می‌شوند، به احتمال فراوان در سال‌های اخیر نسبت به برخی مسائل حساس‌تر و دقیق‌تر شده‌اند؛ برای مثال چندان بی‌پروا و بی‌حواس به بازنمایی و توصیف موقعیت اقوام و اقلیت‌های قومی‌ مختلف در ایران نمی‌پردازند یا مراقب هستند که درباره استادان دانشگاه، معلمان، حقوقدانان یا برخی دیگر از اقشار جامعه اشارات توهین‌آمیز نداشته باشند؛ حساسیتی که گویا در مورد زنان وجود ندارد.
dar hashie
علاوه بر روحانیون که گویی از مصونیت ازلی و ابدی در این زمینه برخوردارند و بازنمایی آنها هرگز در هیچ یک از سریال‌های تلویزیونی صدا و سیما با نشانه‌هایی از تحقیر و نقاط منفی همراه نیست، به تازگی پزشکان نیز به فهرست حساسیت‌های مورد اشاره اضافه شده‌اند.
اگر هم نویسندگان و سازندگان سریال‌های درام و طنز تلویزیونی صدا و سیما، در توصیف و بازنمایی این اقشار بی پروا عمل کنند، جامعه نسبت به این رویکرد عکس‌العمل نشان می‌دهد. حتی پیش آمده که سریالی به دلیل اعتراض گروهی از مردم، توقیف شده و مسئولان صدا و سیما از ادامه پخش آن سر باز زده‌اند یا دست کم، بحث و هیاهویی درباره آن در رسانه‌های داخل کشور و روزنامه‌های کثیرالانتشار درگرفته و سازندگان آن سریال وادار به اظهار نظر و پاسخگویی درباره عملکرد خود شده‌اند.
با این‌همه آنچه که تا به امروز حساسیت برانگیز نبوده و به گونه‌ای سهل‌انگارانه با آن برخورد شده، رویکرد سریال‌های تلویزیونی به بازنمایی زنان و مسائل مرتبط با آنهاست. از سریال‌های ملودرام خانوادگی گرفته تا طنزهای متعددی که در دوره‌های زمانی مختلف و به مناسبت‌های گوناگون از صدا و سیمای جمهوری اسلامی‌پخش می‌شوند و حتی در برنامه‌های ویژه کودکان، رویکردی وجود دارد که به کلیشه‌های رایج در جامعه ایران در ارتباط با زنان دامن می‌زند و گاه با تحقیر این گروه همراه‌ است.
اما چرا هیچ سریال تلویزیونی در ایران به دلیل بازتولید این کلیشه‌ها و تلاش برای تحقیر و تمسخر زنان مورد اعتراض قرار نمی‌گیرد؟ چرا آنقدر که پزشکان، معلمان، استادان دانشگاه، اقلیت‌های قومی‌ و دیگر گروه‌ها و اقشار جامعه ایرانی نسبت به حقوق خود و زایل شدن آن در سریال‌های تلویزیونی آگاه شده‌اند و به خود جرات اعتراض مدنی می‌دهند، زنان و نیز مردان جامعه نسبت به چگونگی بازنمایی زن در این سریال‌ها از خود حساسیت نشان نمی‌دهند و حتی مجال یک بحث رسانه‌ای ساده در این زمینه را فراهم نمی‌سازند؟‌

از کارمندان اداره ثبت احوال تا سازمان نظام پزشکی

سریال طنز «در حاشیه» به کارگردانی مهران مدیری تازه‌ترین نمونه از برنامه‌های تلویزیونی ایران بود که پخش آن با اعتراض گسترده گروهی از پزشکان ایرانی در داخل کشور همراه شد؛ علاوه براینکه انتقاد وکیلان را نیز در پی داشت. برخی منابع خبری گزارش دادند که سابقه این اعتراض‌ها به پیش از پخش سریال می‌رسد و جدی ترین شکل آن به ارسال نامه‌ای از سوی وزیر بهداشت به رییس صدا و سیما بازمی‌گردد که او در آن نامه به تولید چنین برنامه‌ای اعتراض کرده بود. با این‌همه موج اعتراض‌ها وقتی شدیدتر شد که مطبوعات داخل و همچنین رسانه‌های خارج از کشور از انتقاد فراوان پزشکان جامعه ایرانی و واکنش‌های تند سازمان نظام پزشکی در این رابطه سخن گفتند تا جایی که این سازمان در وبسایت خود از «در حاشیه» با عنوان برنامه‌ای «هتاکانه» نام برد و پزشکان را به تجمع اعتراض‌آمیز علیه آن فراخواند.
darhashie 1
اما در حاشیه تنها نمونه از این بازنمایی‌ها و آن اعتراض‌ها نبود. کمتر از یک سال پیش نیز مجموعه تلویزیونی «سرزمین کهن» به کارگردانی کمال تبریزی نیز در پی موجی از اعتراض‌های گوناگون از سوی بختیاری‌ها در اهواز، الیگودرز و برخی دیگر از شهرهای ایران و نیز انتقاد صریح محسن رضایی، دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام و تنی چند از نمایندگان بختیاری مجلس پس از پخش چهار قسمت از آن متوقف شد. منتقدان بر این باور بودند که در این سریال به بختیاری‌ها توهین شده  و «اصل و نسب» آنها زیر سوال رفته است.
از نمونه‌های کمی‌ قدیمی‌تر می‌توان از سریال‌های «شهریار«، «او یک فرشته بود»، «بزنگاه»، «مرد هزار چهره»، «اغما» و «پایتخت» نام برد که به ترتیب با اعتراضاتی از سوی دختر شهریار، شکایت کانون وکلا، شورای نظارت بر صدا و سیما، کارمندان اداره ثبت احوال شهرستان فسا، سازمان نظام پرستاری و بالاخره مردم مازندران مواجه شدند.
در تمام این اعتراضات، نوک پیکان انتقاد متوجه توهین‌ها و نیز بازنمایی نادرست واقعیت‌هایی از زندگی و فعالیت گروه‌ها و اقشاری از جامعه ایرانی است. برای مثال اعتراض‌ها نسبت به سریال پایتخت با این مضمون صورت گرفتند که لهجه مازندرانی در این سریال به گونه ای توهین‌آمیز و مبالغه آمیز با بار کمدی و تمسخرآلود همراه شده و نیز مردم استان مازندران به صورت مردمانی ساده لوح بازنمایی شده‌اند.

تحقیر زنان به بهانه ادبیات طنز آلود

مروری کلی بر سریال‌های تلویزیونی ایران گویای این است که زنان در بیشتر این سریال‌ها، بسته به ژانر مورد نظر، اغلب در نقش‌هایی ظاهرا می‌شوند که بازتولید الگوهای سنتی، مذهبی و مردسالارانه را به دنبال دارد. آنها یا نماینده تیپ «زن متین و محجوب» مورد پسند فرهنگ اسلامی‌ هستند که اغلب با چادر و مقنعه یا سر و وضع ساده و بی‌آلایش و لحن صدای آرام و متانت در کلام و سخن گفتن بازنمایی می‌شوند یا گروهی از زنان را نمایندگی می‌کنند که به تجمل پرستی، مصرف‌گرایی، بی بند و باری نرم و ملایم و نه چندان توی ذوق زننده آراسته‌اند و در بیشتر موارد هم در مقابل تیپ اول شخصیتی قرار می‌گیرند و عرصه مقایسه‌ای آشکار را رقم می‌زنند بین «زن متین و محجوب» و «زن سرکش و خواستار آزادی‌های بی‌قید و شرط».
chahar charkh
در سریال‌های طنز اما با بازنمایی تیپ دیگری از زنان مواجه می‌شویم که در نگاه اول به واقعیت‌های موجود در جامعه نزدیک‌ترند. شاید به این دلیل که چادر و حجاب اسلامی ‌نیز همچون روحانیون از مصونیت در برابر هرگونه نقد – حتی به زبان طنز – برخوردارند، در سریال‌های طنز تلویزیون ایران با تیپ نخست مورد اشاره از زن ایرانی مواجه نمی‌شویم. از سوی دیگر چون امکان شوخی با مذهب نیز وجود ندارد، در این سریال‌ها کوچک‌ترین اشاره ای به باورهای مذهبی افراد نمی‌شود؛ به این ترتیب، زنان توصیف شده در این برنامه‌ها از نظر تیپ ظاهری، سر و وضع، شغل و موقعیت اجتماعی به گونه ای تصویری واقعی از زنان جامعه ایرانی را نمایندگی می‌کنند.
اما در سوی دیگر ماجرا، بیشتر این کاراکترها زنانی هستند کم‌هوش، مصرف گرا و پول‌دوست، دوستدار تجملات، خواهان عمل‌های جراحی زیبایی، پرچانه و بی‌منطق، بداخلاق و تندخو که گاه حتی از اداره یک مکالمه ساده عاجزند. در مواردی هم بیکارند و فاقد موقعیت شغلی و اقتصادی مستقل که البته در این موارد، مردانی را به عنوان همسر و گاه پدر در کنار خود دارند که یا از حمایت «ساده لوحانه» آنها برخوردارند یا توانسته اند آنها را به عنوان «شوهران پولدار« به «تور» بیندازند. شغل‌های مهم و اصلی در این سریال‌ها اغلب از آن مردان است؛ این مردان هستند که با عناوینی همچون مهندس، دکتر، رییس بانک، استاد دانشگاه، وکیل، مشاور و صاحب منصب معرفی می‌شوند و این زنان هستند که در بیشتر موارد یا کارمند زیردست این روسا هستند یا زنان خانه‌دار بدون شغلی که به منبع درآمد همسران خود وابسته‌اند و به آن می‌بالند. موضوع صحبت این زنان نیز حول خواستگاری، آرایشگاه، عمل جراحی زیبایی، آخرین مد مو و روسری، ازدواج، سفر و پول می‌چرخد. آنها شخصیت‌های غیرجدی هستند که در امور غیرجدی، در موقعیت‌های غیرجدی به صحبت‌های غیرجدی مشغولند و رتق و فتق
امورشان را مردان برعهده دارند؛ مردانی که حتی اگر «شارلاتان»، «کلاهبردار»، «بی سواد»، «کم‌هوش»، «غیرجدی» و «بدخلق» باشند همچنان از نوعی برتری برخوردارند که الگوها و ارزش‌های فرهنگ مردسالارانه حتی در سریال‌های طنز تلویزیونی این برتری را بازتولید می‌کند. اگرچه در این برنامه‌ها کاراکترهای مرد نیز با ادبیات طنز و البته گاه هجو به نمایش کشیده می‌شوند اما بازنمایی کاراکترهای زن تنها با این نوع ادبیات همراه نیست بلکه مضامینی زن ستیزانه و سکسیستی را در برمی‌گیرد که تا به حال از سوی افراد جامعه ایرانی مورد اعتراض و انتقاد قرار نگرفته ؛ دست کم اگر هم این اتفاق افتاده بازتاب بیرونی و رسانه‌ای نداشته است.
در بیشتر مواردی که مجموعه‌های تلویزیونی با انتقاداتی از سوی اقشار مختلف جامعه روبه‌رو شده‌اند، این مجموعه‌ها می‌توانستند همزمان محل انتقادات متعدد درباره رویکردشان نسبت به زنان باشند؛ دست کم درباره سریال «درحاشیه» می‌توان چنین ادعایی را مطرح کرد که این برنامه تنها شوخی با کادر بیمارستانی، پزشکان، پرستاران و وکیلان جامعه ایران نیست بلکه زنان را به شیوه ای تحقیرآمیز به تصویر می‌کشد در نقش‌هایی از جمله زن ساده لوح کم هوش که همسر آینده یک پزشک قلابی است و تحت هر شرایطی راضی به زندگی مشترک با او. و نیز زن جوانی که در نقش خواهر رییس بیمارستان ظاهر می‌شود، بسیار پرچانه است و اغلب تحمل او حتی از حوصله مخاطب فراتر می‌رود. این سریال حتی وقتی نقش «مادری» به زن می‌دهد، شخصیتی را توصیف می‌کند از زنی با اندام چاق که به فکر سیر کردن شکم پسر خود است و بی توجه به فرزند دختر. او با دایم «قربان صدقه رفتن»‌ها و توجه‌های بی حد و حصر به پسر خود – همان پزشک قلابی – کلیشه‌های سنتی از مادر بودن را بازتولید می‌کند و به مضامینی برخاسته از فرهنگی مردسالارانه دامن می‌زند؛ فرهنگی که در آن فرزند دختر سرکوب می‌شود و فرزند پسر حتی با تمام کم هوشی‌ها و دروغ گویی‌ها و فریبکاری‌هایش مورد ستایش قرار می‌گیرد و مایه افتخار می‌شود.
soraya ghasemi
اما اعتراض به چنین رویکردهایی شاید فقط به فضای مجازی از جمله فیس بوک و برخی رسانه‌های خارج از کشور محدود شود. به جز گروهی از فعالان فمینیست که اغلب در خارج از ایران زندگی می‌کنند، کمتر افرادی از جامعه ایرانی را می‌توان یافت که نسبت به چگونگی بازنمایی زنان در سریال‌های تلویزیون ایران حساس باشند و آن را به بحث و گفت‌وگو بگذارند. هرچند که این اعتراض‌ها در همان فضای مجازی نیز گاه توسط گروهی دیگر از مخاطبان این سریال‌ها سرکوب می‌شود؛ با این توجیه که ادبیات طنز را نمی‌توان به بهانه سکسیستی بودن مورد هجوم قرار داد.

در حاشیه 

ممنوعیت بحث و گفت‌وگو درباره مسائل مرتبط با زنان از جمله برابری حقوق زن و مرد و فمینیسم، به خودی خود دشواری نقد فرهنگ مردسالارانه و زن ستیزانه را در داخل کشور فراهم ساخته به گونه‌ای که حتی صحبت از ازدواج سفید در مجله زنان امروز به تازگی باعث توقیف این نشریه شده است.
همچنین فقدان فضای گفت‌وگو درباره این مسائل در محیط‌ها و گروه‌های اجتماعی مختلف از سوی دیگر باعث شده افراد جامعه کمتر نسبت به این مضامین آگاهی و حساسیت داشته باشند. به عبارت دیگر به موازات هرچه نهادینه‌تر شدن فرهنگ مردسالاری در جامعه، حساسیت‌ها نسبت به نابرابری زن و مرد، تحقیر و تمسخر زنان و ادبیات سکسیستی پایین آمده و حتی انتقاد از آنها نیز ه جای اینکه مورد حمایت قرار بگیرد، با موجی از اعتراضات همراه خواهد بود؛ گویی پزشکان، پرستاران، وکیلان، اقوام مختلف و حتی کارمندان اداره ثبت احوال شهرستان فسا بیشتر از زنان جامعه ایرانی به حقوق خود آگاه شده‌اند یا بیشتر از زنان از شایستگی اعتراض نسبت به پایمال شدن حقوق مدنی خود برخوردارند که حتی انتقاد گروهی آنها می‌تواند گاه به توقف پخش یک سریال تلویزیونی منجر شود. اما زنان، همچنان در موقعیت نابرابر در مواردی که مورد تحقیر و تمسخر قرار می‌گیرند، «درحاشیه» می‌مانند بی آنکه این مساله حتی به موضوع یک بحث ساده مطبوعاتی در یکی از روزنامه‌های کشور تبدیل شود.

نظرات