زمزمه های خالد حدانی در زندان




او همه جاست، کنار خیابان گل و یا فال می فروشد، در مدرسه شین آباد تصویر زیبای او را به آتش کشیدن، و یا شاید در سلول های تاریک جهل آدمیت در زندان هاست.او شاید مهنا دختر حامد احمدی باشد،شاید سلسبیل دختر فهیمه بداوی باشد و یا شاید فرزند اعدامی های دهه 60 باشد،کسی چه میداند ؟! 
بی اختیار یاد شعر کوتاهی افتادم که چندی پیش به ریحانه تقدیم کرده بودم، ان را در واژگان ذهنم زمزمه کردم؛
امروز صبح که بیدار شدم 
سلول کوچکم 
بی هیچ روزنه ای 
بوی ریحانه میداد...
او یک زن بود!؟
گناه ریحاه فقط همین بود
پاورقی خاطرات خالد حردانی

نظرات