یادداشتی از مصطفی نیلی، زندانی سیاسی

لعنت به جاده ها اگه معنی شون جداییه


کلمه - مصطفی نیلی (از زندان رجایی شهر)
لعنت به جاده ها، اگه معنی شون جداییه! (مسافران بهرام بیضایی)
خبر کوتاه ولی جانکاه بود. خانم زیبا صادق زاده همسر و خانم ناهید رحمانی مادر آقای امیررضا(پیمان) عارفی زندانی در تبعید، دربازگشت از ملاقات وی بر اثر تصادف اتومبیل فوت کردند.
پیمان عارفی به دلیل عضویت در انجمن پادشاهی به اتهام محاربه محاکمه شد. وی ابتدا به اعدام محکوم و سپس حکمش به ۱۵ سال حبس در تبعید بدل شد. ایشان از سال ۸۹ جهت گذراندن مابقی دوران حبس خود به زندان مسجد سلیمان تبعید شده است. براساس آنچه که در قانون مجازات اسلامی آمده، مجازات جرم محاربه ۴ چیز است: ۱- قتل ۲- آویختن به دار ۳- اول قطع دست راست و سپس پای چپ ۴- نفی بلد.
در هیچ کجای این قانون به حبس در تبعید اشاره نشده ولی قضات دادگاه های انقلاب به استناد یک فتوا که مدعی وجود آنند، تبعید را به صورت حبس در تبعید تغییر داده و به آن حکم می دهند. در سال های اخیر تعداد زیادی از زندانیان به استناد همین فتوای نامعلوم مجبور به تحمل حبس در تبعید شده اند. حبس در تبعید جدا از اعمال مجازات غیرقانونی بر فرد زندانی،مجازات خانواده زندانی را در پی دارد بطوریکه آنان برای یک ملاقات کوتاه با عزیز دربندشان مجبورند مسیرهای طولانی را در سرما و گرما طی کنند و متحمل هزینه های مادی و روانی بسیاری شوند. این امر به طور کامل در تضاد با اصل شخصی بودن مجازات به عنوان یکی از اصول بدیهی علم حقوق است.
تجربه شخصی بنده در سالن ۱۲ زندان رجایی شهر که اکثریت قریب به اتفاق ساکنین آن در حال تبعید به سر می برند- درمورد بسیاری از این زندانیان در حکم دادگاهشان تبعید وجود ندارد و دادستانی با درخواست نهادهای امنیتی به طور خودسرانه آنها را تبعید کرده است- اینست که رفت و آمد خانواده ها از شهرهای اهواز، شیراز، مریوان، کرمانشاه، اصفهان، گرگان، گنبد، مشهد، تبریز، جلفا، تهران و…برای ملاقات یکی از بزرگترین مشکلات زندانیان است. بارها دیده ام هنگامی که خانواده زندانی کمی دیر به ملاقات می رسد، استرس و فشار روانی بسیار زیادی بر فرد زندانی وارد می شود که این امر مصداق بارز شکنجه است. عدم امکان تماس تلفنی – که به دستور دادستانی برای زندانیان سیاسی- عقیدتی ممنوع است- نیز باعث می شود که زندانیان نتوانند با یک تماس کوتاه نگرانی خود را برطرف کنند و شکنجه مضاعف را سبب می شود. دربسیاری موارد نیز دوری راه و مشکلات آن باعث می شود که خانواده ها نتوانند به ملاقات عزیز دربندشان بیایند و در برخی موارد این عدم ملاقات به ماه ها و گاه سال می رسد. این موارد به طور کامل خلاف قانون اساسی و اصول مصرحه قضایی است اما متاسفانه مسئولان قضایی با بی اعتنایی بر این نقض آشکار قانون پافشاری می کنند.
اکنون در مورد آقای عارفی و خانواده های داغدار تنها می توانم تسلیت بگویم و آرزوی صبر نمایم هرچند تحمل از دست دادن عزیزان سخت است و در زندان سخت تر.
اینک از مسئولان قضایی نیز انتظار می رود که در این مورد خاص حداقل با دادن مرخصی به پیمان عارفی فرصت آخرین وداع با عزیزانش را فراهم نمایند. همچنین درمورد دیگر زندانیان تبعیدی نیز، برآنهاست که هرچه سریعتر به این عمل غیرقانونی که مصداق بارز شکنجه است پایان دهند مبادا که حادثه ای دیگر به علت تقصیر مسئولین قضایی رخ دهد.

نظرات