روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان و..ایران اسلامی


سرپناه امن زنان ایرانی کجاست؟
خانه ی امن زنان ستم دیده ی ایرانی کجاست ؟ آیا در ایران، در کشوری که حتی دولت هم حامی زنان نیست، چنین مکانهای امنی وجود دارد ؟
زن ایرانی باید از دست کتکها و تهدید و آزار و اذیت های جنسی و روحی مرد خانه به کجا پناه ببرد ؟
خشونت خانگی در سراسر دنیا دیده شده و هست اما این عملکرد دولتهاست که برای ترویج یا پیشگیری از این خشونت ها علیه زنان نقش بسزایی دارند ،همین امرباعث شده دولت جمهوری اسلامی ایران نسبت به سایر کشورها تافته ی جدا بافته ای باشد، چرا که : جمهوری اسلامی بنابه شرع و قوانین اسلامی خشونت خانگی را جرم محسوب نکرده و گاهن با قوانینی از جمله حق تمکین وحقوق دیگری که به مرد داده باعث بوجود آمدن خشونت خانگی میشود ، جمهوری اسلامی نه تنها گامی در پیش گیری این خشونتها برنداشته بلکه خود موجب دامن زدن به این خشونتهاست.از این رو هیچ حمایتی هم از زنان خشونت دیده نمیکند .
همانطور که گفته شد در قوانین جمهوری اسلامی ایران جرمی به عنوان خشونت خانگی پیش‌بینی نشده است و اثبات خشونت فیزیکی هم بسیار دشوار است و معمولاً این پرونده‌ها در مراحل ابتدایی متوقف می‌شود . اگر زنی درباره خشونتی که درخانه علیه او اعمال شده، شکایت کند قانون جمهوری اسلامی همانند کسی با او برخورد میکند که در خیابان کتک می‌خورد. بنابرقوانین ، از او می‌خواهند دو شاهد مرد بیاورد و مواردی مثل کبودی یا شکستگی بدن یا نقص عضو که اثبات کند ضرب و جرح وجود داشته و صدالبته در اکثر موارد چنین شاهدی وجود ندارد. چون خشونت خانگی جرمی است که در شرایطی خاص و در خانه‌ای که هیچ شاهدی وجود ندارد اتفاق می افتد، در موارد بسیاری زن با آثار شدید ضرب و شتم(کبودی ، شکستگی ویا نقص عضو) مورد تائید پزشکی قانونی به دادگاه می‌رود وحال باید به قاضی اثبات شود که این جراحات از سوی شوهر بوده ، چون قاضی از او می‌پرسد از کجا معلوم که این ضرب و جرح را شوهرت انجام داده باشد؟ در این صورت هم یا باید مرد خودش اقرار کند که معمولاً این کار را نمی‌کند یا باید دو شاهد مرد وجود داشته باشد که آن هم بنا به شرایط خشونت در خانه که بین زن و مردان خانواده، همسریا خانواده همسر بوجود می آید شاهدی نیست .. البته این در صورتی است که تنها خشونت فیزیکی را در نظر بگیریم و انواع خشونت خانگی مثل خشونت روانی را که می‌تواند تاثیری شدیدتر از خشونت فیزیکی داشته باشد را در نظر نگیریم ،چرا که زخمی که بر جسم میماند به مرور زمان التیام میابد اما زخم روح هیچگاه مرحم ندارد . در قانون جمهوری اسلامی ایران خشونت روانی اصلاً جرم شناخته نمی‌شود . زمانی که زنان نمی‌توانند مشکلات حقوقی خودشان را حداقل از طریق قانون حل کنند و همین‌طور خانواده و فرهنگ آن جامعه به هیچ وجه پذیرای آن نیست واز طرفی خانه امنی برای پناه بردن به آن ندارند ، آنها راهی برای نجات نمیابند و متاسفانه دچار جنون‌های مقطعی می‌شوند و دست به خودسوزی و خودکشی می‌زنن. بسیاری از انواع خشونت های جنسی علیه زنان را قانون تحت عنوان تمکین و وظیفه زن به رسمیت می‌شناسد. و زن تحت هر شرایطی مجبور به رابطه جنسی در چهارچوب روابط زناشویی است . زنی که به چنین رابطه‌ای تن ندهد ناشزه محسوب می‌شود، نفقه ندارد وهمین امر نه تنها خود خشونتی است علیه زنان که به اجباروتحت هر شرایط تن به رابطه جنسی بدهند بلکه همین موضوع علاوه بر خشونت روانی باعث بروز خشونت فیزیکی هم میشود و مرد با این بهانه حتی میتواند زن را کتک بزند ،( امام خمينى، تحرير الوسيلة، ج 2، النشوز، م 1 و 2 آيت‏اللّه صافى، هداية العباد، ج 2، النشوز، م 1 و 2 آيت‏اللّه سيستانى، منهاج الصالحين، 453 : هرگاه نشوز و نافرمانى، از سوى زن باشد، مرد مى‏تواند زمينه آن را از بين ببرد.به اين ترتيب كه نخست او را نصيحت كند و اگر تأثير نگذاشت، مى‏تواند از همخوابى با او بپرهيزد يعنى، در بستر خواب به او پشت كند و يا نزد او نخوابد. اگر اين روش نيز در او اثر نداشت، چنانچه اميد دارد با تنبيه او را از نافرمانى باز دارد. البته اين كار به قصد اصلاح (نه از روى خشم و انتقام) و به اندازه‏اى باشد كه باعث توجه و تنبه او گردد.)
بنابراین قانون نه تنها از زنان در برابر خشونت خانگی حمایت نمی‌کند، بلکه برخی از انواع خشونت خانگی را هم قانونی و شرعی می‌داند و ترویج می‌کند ، برهمین اساس ایران سومین کشور جهان است که آمار خودکشی زنان در آن بالاست. رتبه‌های اول و دوم را در این زمینه کشورهای چین و هندوستان دارند.در مورد خودکشی زنان در گزارش ملی خشونت علیه زنان که توسط نهاد ریاست‌جمهوری در سال ۱۳۷۹ منتشر شد، آمده‌است خودکشی زنان در کشور بالاترین رقم را نسبت به مردان به خود اختصاص داده .کارشناسان، افسردگی شدید در زنان را به عنوان عامل اصلی خودکشی آنها معرفی می‌کنند.
حال زنان و دختران ایرانی که مورد خشونت واقع شده اند باید به کجا پناه ببرند ؟ آیا تنها باید بسوزند و بسازند ویا اینکه بمیرند تا از خشونت مردان رهایی یابند؟ خانه ی امن زنان در ایران کجاست ؟
در افغانستان بعد از حمله آمریکا به افغانستان چند سالی است که خانه های امنی از سوی وزارت زنان احداث شده و زنان و دختران و کودکان خشونت دیده به آنجا پناه میبرند ، همانطور که گفته شد خشونت خانگی در تمام کشورهای دنیا دیده شده اما دولتمردان برای کاهش و جلوگیری از این خشونت ها و حمایت از زنان خشونت دیده تدابیری از جمله احداث خانه های امن اندیشیده اند ، کاری که در جمهوری اسلامی معنایی ندارد چون در اسلام خشونت خانگی مفهومی ندارد و زن تحت اختیار و جزو املاک مرد بحساب می آید .
ما به دنبال خانه امن هستیم برای زنان و کودکانی که در خانه ی خود مورد ظلم و خشونت واقع شده اند اما دولت جمهوری اسلامی با قوانین جدید این امید را که شاید مسئولین به فکر زنان خشونت دیده باشند به ناامیدی تبدیل میکند و این قانون همان قانون ازدواج با فرزند خوانده است ، دختری که مردی را جایگزین پدر میکند، او را همچون پدرش در آغوش میگیرد و بابا خطابش میکند و نمیداند طبق قانون روزی که بزرگ میشود باید پدر را بعنوان همسر در تخت خواب خود ببیند و پدر یک شبه تبدیل به شوهر میشود.
اکثر زنان چون میدانند که راه به جایی نمیبرند به ناچار در مقابل خشونت سکوت میکنند ، چون نه قانون و نه جامعه اسلامی حامی زنان نیست ، بعضن برخی زنان بجای خودکشی برای آخرین راه فرار از خشونت ها،راه دیگری را برای رسیدن به یک ساحل امن و یک خانه امن انتخاب میکنند وکشورشان را برای نجات جانشان و ادامه ی حیات و رسیدن به یک مکان امن ترک میکنند به این امید که بتوانند جان خود و فرزندانشان را نجات دهند ، که صد البته با مشکلات و دشواریهای زیادی رو به رو هستند ، خانه امنی که باید در کشور خودمان میبود و نیست را در کشورهای بیگانه جستجو میکنند ،
سخن آخر:
زنان يعني همان مادران، خواهران، همسران و دختران که نيمي از پيكره‌ي جامعه‌ي جهان را تشكيل مي‌دهند. نيمه‌ي زيباي آن، نيمه‌ي عشق آفرين آن، نيمه‌ي زندگی بخش آن.
حال که بیش از سی سال از روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان میگذرد میبایست نگاه مرد سالارانه به زن تبديل به نگاه انسان سالارانه شود. زن جنس نيست ،كالا نيست، انسان است.

شاید نشود صد در صد جلوی خشونت علیه زنان را گرفت اما برای محافظت از زنان بخصوص زنان خشونت دیده باید چاره ای اندیشید ، که صد البته حمایت دولت و جامعه نقش بسزایی در این امرمهم دارد .

نظرات