فرشته عليزاده در بازداشتگاه
غيرقانونی حزب الله تاب تحمل شکنجه ها را نمی آورد و جان ميسپارد. پس از آن جنازه
وی به ستادی که معراج نام دارد و در جوار پزشکی قانونی است (پزشکی قانونی موازی
سپاه و وزارت اطلاعات!) فرستاده ميشود و نهايتا وی در گورستان خاوران دفن ميگردد.
امير فرشاد ابراهيمی
چند سال پيش دهکده ای مربوط به چندين صد سال پيش
در غرب ايران از زير خاک سر برآورد که به «شهر سوخته» معروف شد. باستان شناسان
شگفت زده مشاهده کردند که افرادی عادی و بدوی چگونه تمدنی بسيار قوی داشتند، خانه
ای، کوچه ای خيابانهايی مملو از بازار و مراکزی که برای حل و فصل معضلات آن زمان و
عقد امور مردم بوده است.
گاهی فکر ميکنم اگر مثلا همين امروز در تهران کوه
دماوند غرش کند و آتشفشانی روی دهد و تهران به زير خاک مذاب برود و بعدها
باستانشناسان تهران امروزی را کشف نمايند چه خواهند ديد؟
باستان شناسان فرضی ما بی شک زير قشر خاکستری
دوران جمهوری اسلامی چيزهايی پيدا ميکنند از قبيل زندان اوين، و ده ها بازداشتگاه
و ساختمان هايی پر از سلول انفرادی و اتاقهای بازجويی، ادارات و مراکزی پر از
گزارشهايی محرمانه و بازجويی هايی درباره همه چيز و همه کس به اضافه مومياييهای يک
عده آخوند و پاسدار و بازجو و ماموران کوتوله و بی عرضه. و يک جماعت کثير انديشمند
و فهيم و دانشجو که يا در زندان بوده اند و يا در پی دود اگزوز موتورهای لباس شخصی
ها گم شده اند.
باستان شناسان ميکاوند و ميکاوند در جنوبی ترين
قسمت شهر تهران گورستان هايی را می يابند که مملو است از قبرهای بی نشان و بی نام
در گورستانی که در محله ای به نام خاوران قرار دارد قبر بی نام و نشانی را می
يابند که متعلق است به دانشجويی مظلوم و معصوم به نام «فرشته عليزاده».
باستان شناسان دوباره گزارشها و بازجويی ها را
مرور ميکنند و پی به راز قتل اين جوان معصوم ميبرند:
فرشته عليزاده، دانشجوی مظلومی که در حوادث کوی
دانشگاه تهران در سال ۱۳۷۸ توسط عناصر شبه نظامی حزب الله بازداشت و روانه
بازداشتگاه ميگردد و پس از آن به جرم بيگناهی و دموکراسی خواهی به زير ضربات کابل
گرفته ميشود، بی آن که دستور بازداشت و پرونده ای برايش تشکيل شده باشد. پس از
مدتی بالاخره در دادگاه انقلاب برايش پرونده ای مفتوح ميشود و «حداد» از قضات
سرسپرده اطلاعات در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب اسلامی دستور ميدهد پس از آن که اثر
شکنجه و زخمهای تن «فرشته عليزاده» محو شده وی را به زندان اوين منتقل نمايند،
امری که هرگز اتفاق نمی افتد.
فرشته عليزاده در بازداشتگاه غيرقانونی حزب الله
تاب تحمل شکنجه ها را نمی آورد و جان ميسپارد. پس از آن جنازه وی به ستادی که
معراج نام دارد و در جوار پزشکی قانونی است (پزشکی قانونی موازی سپاه و وزارت
اطلاعات!) فرستاده ميشود و نهايتا وی در گورستان خاوران دفن ميگردد.
پيگيری خانواده فرشته، دفتر تحکيم وحدت و حتی
نمايندگان جنبش دانشجويی در مجلس از جمله موسوی خوئينی ها به هيچ نتيجه ای نميرسد.
در آخرين مراجعات خانواده فرشته به قوه قضاييه
تنها پاسخی که ميشنوند اين است:
«پرونده وی بسته شده است و از سرنوشت وی خبری
نداريم، ايشان تخلفات امنيتی زيادی داشته، شما هم بهتر است دنبالش را نگيريد...»
باستان شناسان فرضی ما سخت شگفت زده ميشوند چرا که
ميبينند در جمهوری اسلامی حتی برای مردگان هم حکم صادر ميکنند. ميکشند و حکم صادر
ميکنند و تمام!
آنها ميمانند چه نامی برای اين «نسل سوخته» در زير
ضربات کابل و باتوم بگذارند؟!
نظرات
ارسال یک نظر