۱۴ ساله بود که مجبور به ازدواج ميشود، از همين زمان جنايت عليه يک دختر و يا بهتر بگوييم يک کودک آغاز ميشود. او ميگويد، همسرم مرا تحقير ميکرد، با هم تفاهم نداشتيم او حتي کتکم ميزد و چنين است که تراژدي زندگيش شکل ميگيرد. با تولد يک بچه ، دست و پايش براي فرار از اين زندگي سخت، بيشتر بسته ميشود. ضمن اينکه همه ميدانند که در ايران زن حق طلاق ندارد و اگر بخواهد بدليل کتک خوردن از دست همسرش طلاق بگيرد آخوند و قاضي و باند حاکم بر ايران به او خواهند گفت، برو بسوز و بساز اين دليل طلاق نيست.
آري راضيه در زير چرخ و دنده يک زندگي مشحون از زن ستيزي، قوانين ضد زن و ضد کودک و جامعه اي بيرحم، له ميشود.
۱۷ ساله بود که بعد از کتک خوردن از دست همسرش تا صبح نميخوابد از فرط خرد شدن زير بار تحقير و يک نقشه شوم و کودکانه ميکشد، همسرش را بکشد و اين کار را انجام ميدهد. متاسفانه در سن ۱۷ سالگي بعد از سه سال زجر و درد و زخم، تنها راه نجاتش را در آن شرايط در به قتل رساندن همسرش مي بيند.
اکنون او يکبار تا پاي چوبه دار رفته است. از خودش بشنويد چه ميگويد:
پیش از این یکبار پای چوبهدار رفتی. درباره آن روز توضیح بده.
اول اردیبهشت بود ساعت ۱۲ظهر به من گفتند قرار است حکم اجرا شود. خانوادهام را خبر کرده بودند. آنها آمدند و ملاقات آخر انجام شد فقط خدا میداند من تا صبح چه زجری کشیدم. ساعت ۹ صبح بود که من و زنی دیگر را برای اجرای حکم بردند. بعد از اینکه حکم آن زن اجرا شد نوبت به من رسید. مادرشوهرم آمده بود به دست و پایش افتادم به او گفتم فکر میکنی اگر خوشبخت بودم و زجر نمیکشیدم دست به چنین کاری میزدم؟ فکر میکنی اگر میتوانستم کاری را که میکنم، درک کنم خودم را اینطور بدبخت میکردم؟
مادرشوهرم خیلی ناراحت بود گریه میکرد و میگفت این حکم باید اجرا شود تا تو عبرتی باشی برای کسانی که شوهرشان را میکشند. گفتم زمانی که این اتفاق افتاد من ۱۷ساله بودم شما که میدانید چقدر بچه بودم خواهش میکنم من را اینطور تنبیه نکنید. واقعا نادان بودم.
مادرشوهرم رضایت نداد گفت باید حکم اجرا شود. پایم را روی صندلی گذاشتم تا برای اجرای حکم بالا بروم همانجا گفتم من فقط ۱۷سالم بود در این موقع خانم محمدی (قاضی اجرای حکم) که در محل حضور داشت گفت صبر کنید. او با چند مسئول هماهنگی کرد و بعد گفت حکم فعلا اجرا نمیشود او گفت دستور آمده تا درباره پرونده با توجه به نوجوانبودن من در زمان وقوع جرم یکبار دیگر استعلام گرفته شود.
حال بدی داشتم تا چند روز کاملا گیج بودم. واقعا مردم. تحمل آن لحظات خودش مثل اعدامشدن است، هم برای من که داشتم بالای چوبهدار میرفتم و هم برای مادرشوهرم که اشک میریخت و گریه میکرد. او داغدار فرزندش است چهارسال است بچهام را ندیدم و میدانم ممکن است تا آخر عمرم هم او را نبینم درد مادرشوهرم را میفهمم اما از او خواهش میکنم به جوانیام رحم کند. اشتباهاتم را میپذیرم و درخواست دارم من را زن ۱۷سالهای ببینند که قدرت تصمیمگیری درستی نداشت.
راضيه (مريم) اکنون ۲۱ سال دارد. او از همگان دعوت ميکند کمکش کنند، اعدام نشود.
کميته بين المللي عليه اعدام، هر آنچه در توان دارد بکار خواهد برد مانع اجراي حکم اعدام راضيه شود. ما از همه شما دعوت ميکنيم بهر طريق ممکن به اين حکم اعدام اعتراض کنيد، نگذاريم راضيه را اعدام کنند. سرنوشت راضيه بايد مورد بررسي دقيق قرار بگيرد.چه چيز از يک نوجوان ۱۷ ساله قاتل ميسازد اين بايد بررسي شود.
کمک کنيد راضيه را نجات دهيم!
کميته بين المللي عليه اعدام
آري راضيه در زير چرخ و دنده يک زندگي مشحون از زن ستيزي، قوانين ضد زن و ضد کودک و جامعه اي بيرحم، له ميشود.
۱۷ ساله بود که بعد از کتک خوردن از دست همسرش تا صبح نميخوابد از فرط خرد شدن زير بار تحقير و يک نقشه شوم و کودکانه ميکشد، همسرش را بکشد و اين کار را انجام ميدهد. متاسفانه در سن ۱۷ سالگي بعد از سه سال زجر و درد و زخم، تنها راه نجاتش را در آن شرايط در به قتل رساندن همسرش مي بيند.
اکنون او يکبار تا پاي چوبه دار رفته است. از خودش بشنويد چه ميگويد:
پیش از این یکبار پای چوبهدار رفتی. درباره آن روز توضیح بده.
اول اردیبهشت بود ساعت ۱۲ظهر به من گفتند قرار است حکم اجرا شود. خانوادهام را خبر کرده بودند. آنها آمدند و ملاقات آخر انجام شد فقط خدا میداند من تا صبح چه زجری کشیدم. ساعت ۹ صبح بود که من و زنی دیگر را برای اجرای حکم بردند. بعد از اینکه حکم آن زن اجرا شد نوبت به من رسید. مادرشوهرم آمده بود به دست و پایش افتادم به او گفتم فکر میکنی اگر خوشبخت بودم و زجر نمیکشیدم دست به چنین کاری میزدم؟ فکر میکنی اگر میتوانستم کاری را که میکنم، درک کنم خودم را اینطور بدبخت میکردم؟
مادرشوهرم خیلی ناراحت بود گریه میکرد و میگفت این حکم باید اجرا شود تا تو عبرتی باشی برای کسانی که شوهرشان را میکشند. گفتم زمانی که این اتفاق افتاد من ۱۷ساله بودم شما که میدانید چقدر بچه بودم خواهش میکنم من را اینطور تنبیه نکنید. واقعا نادان بودم.
مادرشوهرم رضایت نداد گفت باید حکم اجرا شود. پایم را روی صندلی گذاشتم تا برای اجرای حکم بالا بروم همانجا گفتم من فقط ۱۷سالم بود در این موقع خانم محمدی (قاضی اجرای حکم) که در محل حضور داشت گفت صبر کنید. او با چند مسئول هماهنگی کرد و بعد گفت حکم فعلا اجرا نمیشود او گفت دستور آمده تا درباره پرونده با توجه به نوجوانبودن من در زمان وقوع جرم یکبار دیگر استعلام گرفته شود.
حال بدی داشتم تا چند روز کاملا گیج بودم. واقعا مردم. تحمل آن لحظات خودش مثل اعدامشدن است، هم برای من که داشتم بالای چوبهدار میرفتم و هم برای مادرشوهرم که اشک میریخت و گریه میکرد. او داغدار فرزندش است چهارسال است بچهام را ندیدم و میدانم ممکن است تا آخر عمرم هم او را نبینم درد مادرشوهرم را میفهمم اما از او خواهش میکنم به جوانیام رحم کند. اشتباهاتم را میپذیرم و درخواست دارم من را زن ۱۷سالهای ببینند که قدرت تصمیمگیری درستی نداشت.
راضيه (مريم) اکنون ۲۱ سال دارد. او از همگان دعوت ميکند کمکش کنند، اعدام نشود.
کميته بين المللي عليه اعدام، هر آنچه در توان دارد بکار خواهد برد مانع اجراي حکم اعدام راضيه شود. ما از همه شما دعوت ميکنيم بهر طريق ممکن به اين حکم اعدام اعتراض کنيد، نگذاريم راضيه را اعدام کنند. سرنوشت راضيه بايد مورد بررسي دقيق قرار بگيرد.چه چيز از يک نوجوان ۱۷ ساله قاتل ميسازد اين بايد بررسي شود.
کمک کنيد راضيه را نجات دهيم!
کميته بين المللي عليه اعدام
نظرات
ارسال یک نظر